مراجعه به متن

مراجعه به فهرست مطالب

فصل ۵

‏‹زنی نیکو›‏

‏‹زنی نیکو›‏

۱،‏ ۲.‏ الف)‏ روت به چه کاری مشغول بود؟‏ ب)‏ روت به چه جنبه‌هایی از شریعت خدا پی برد و از قوم او چه آموخت؟‏

روت در طی روز ساقه‌های جو را جمع کرده بود؛‏ حال زانو زده مشغول کوبیدن ساقه‌ها بود.‏ آفتاب رفته‌رفته در پس کشتزارهای بیت‌لحم غروب می‌کرد.‏ کشتزارها فاصلهٔ چندانی از بیت‌لحم نداشت و دروازهٔ این شهر کوچک بر سر بلندی‌ای واقع بود.‏ بسیاری از کارگران سلانه سلانه به سمت دروازهٔ شهر در راه بودند.‏ روت روز طولانی و سختی را پشت سر گذاشته بود.‏ یقیناً خسته و کوفته بود.‏ اما او همچنان با چوبدستی یا خرمن‌کوب بر ساقه‌ها ضربه می‌زد تا دانه‌ها را از ساقه‌ها جدا کند.‏ با این همه،‏ روزی خوب داشت و بهتر از آن بود که فکرش را می‌کرد.‏

۲ آیا حال زندگی دیگر بر وفق مراد این بیوه‌زن جوان بود؟‏ همان طور که در فصل پیشین دیدیم،‏ او به مادرشوهرش،‏ نَعُومی علاقه و دلبستگی خاصّی داشت و به او قول داده بود که با او می‌ماند و خدای او یَهُوَه را می‌پرستد.‏ این دو زن بیوه و عزادار با هم از موآب به بیت‌لحم آمده بودند.‏ روت،‏ این زن موآبی،‏ پس از چندی پی برد که یَهُوَه در شریعت خود به اسرائیلیان تدارکاتی مفید دیده است؛‏ تدارکاتی که شأن و احترام مستمندان و حتی بیگانگان را حفظ می‌کرد.‏ روت شاهد آن بود که برخی از خادمان یَهُوَه با رفتار پرمحبتشان،‏ عشق و پای‌بندی خود را به شریعت خدا نشان دادند.‏ مهر و محبت آنان مرهمی بر دل این زن داغدار بود.‏

۳،‏ ۴.‏ الف)‏ بُوعَز چگونه به روت دلگرمی و قوّت قلب داد؟‏ ب)‏ سرگذشت زندگی روت چگونه می‌تواند در رویارویی با مشکلات وخیم اقتصادی به ما کمک کند؟‏

۳ یکی از این خادمان یَهُوَه،‏ بُوعَز بود.‏ مردی ثروتمند و سالخورده که روت در کشتزارهایش به خوشه‌چینی مشغول بود.‏ بُوعَز در آن روز همچون پدری مهربان به او توجه نشان داد.‏ سخنان تحسین‌برانگیز بُوعَز به روت در مورد مراقبت از مادرشوهر سالخورده‌اش و پناه گرفتن زیر سایهٔ پرمهر خدای یکتا،‏ او را از درون به وجد آورده بود.‏—‏روت ۲:‏۱۱-‏۱۴ خوانده شود.‏

۴ از این گذشته روت شاید هنوز به آینده می‌اندیشید.‏ او که زنی بیگانه و تنگدست بود و همسر و فرزندی نداشت،‏ چگونه می‌توانست مایحتاج خود و نَعُومی را تأمین کند؟‏ آیا تنها با خوشه‌چینی می‌توانست از پس تأمین مایحتاج زندگی برآید؟‏ هنگام پیری و کهولت چه کسی می‌توانست دست او را بگیرد؟‏ افکار نگران‌کننده‌ای که ذهنش را به خود مشغول کرده بود،‏ کاملاً قابل درک بود.‏ امروزه نیز مشکلات اقتصادی عرصه را بر مردم تنگ کرده است و آنان با نگرانی‌های مشابهی درگیرند.‏ ایمان روت در این برهه از زندگی‌اش به او قدرت بخشید.‏ با آموختن سرگذشت زندگی روت،‏ ترغیب می‌شویم تا ایمان او را سرمشق قرار دهیم.‏

خانوادهٔ «واقعی» چیست؟‏

۵،‏ ۶.‏ الف)‏ روت در اولین روز خوشه‌چینی در کشتزار بُوعَز چقدر محصول جمع‌آوری کرد؟‏ ب)‏ نَعُومی با دیدن روت چه واکنشی نشان داد؟‏

۵ روت تمام ساقه‌ها را کوبید و دانه‌های جو را از آن جدا کرد.‏ محصولی که جمع‌آوری کرده بود،‏ حدوداً یک ایفه یعنی ۲۲ لیتر بود.‏ تصوّرش را بکنید که اکنون باید باری را که حدود ۱۴ کیلوگرم وزن داشت،‏ حمل می‌کرد.‏ احتمالاً جو را در پارچه‌ای پیچید و بر روی سر گذاشت.‏ آسمان رفته‌رفته تاریک می‌شد و او راهی بیت‌لحم شد.‏—‏روت ۲:‏۱۷‏.‏

۶ نَعُومی از بازگشت عروس عزیزش شاد شد.‏ احتمالاً دیدن بار سنگینی که روت بر سر داشت،‏ او را غرق تعجب کرد.‏ روت مقداری از غذای ظهر را که از سفرهٔ کارگران بُوعَز باقی مانده بود،‏ به همراه خود نیز آورده بود.‏ با هم غذایی ساده خوردند.‏ سپس نَعُومی از روت پرسید:‏ «از کجا این‌همه را جمع کردی؟‏ در مزرعهٔ چه کسی مشغول کار بودی؟‏ خدا کسی را که چنین لطفی در حق تو کرده است،‏ برکت دهد.‏» (‏روت ۲:‏۱۹‏،‏ مژده برای عصر جدید‏)‏ نَعُومی زنی هوشیار بود و با دیدن آن همه جو پی برد که شخصی به این زن جوان توجه کرده و او را مورد لطف و محبت خود قرار داده است.‏

۷،‏ ۸.‏ الف)‏ نَعُومی لطف و بزرگواری بُوعَز را از سوی چه کسی می‌دانست و چرا؟‏ ب)‏ روت چگونه بار دیگر محبت و وفاداری خود را به مادرشوهرش نشان داد؟‏

۷ نَعُومی و روت سرگرم گفتگو شدند.‏ روت برای مادرشوهرش تعریف کرد که بُوعَز چه مرد با محبتی است.‏ گفته‌های روت،‏ نَعُومی را تحت تأثیر قرار داد و به روت گفت:‏ ‹او از جانب یَهُوَه مبارک باد زیرا که احسان را بر زندگان و مردگان ترک ننموده است.‏› (‏روت ۲:‏۲۰‏)‏ نَعُومی لطف و بزرگواری بُوعَز را از سوی یَهُوَه،‏ خدای مهربان می‌دید؛‏ خدایی که خادمانش را بر آن می‌دارد که گشاده‌دست و سخاوتمند باشند و به آنان وعده داده است که پاداش لطف و محبتشان را خواهند دید.‏ *‏—‏امثال ۱۹:‏۱۷ خوانده شود.‏

۸ نَعُومی به روت تأکید کرد که به درخواست بُوعَز عمل کند و همچنان برای خوشه‌چینی به کشتزارهای او برود و در کنار زنان جوان بماند تا کارگران برایش مزاحمت ایجاد نکنند.‏ روت گفته‌های نَعُومی را به گوش گرفت و همچنان «با مادر شوهرش سکونت داشت.‏» (‏روت ۲:‏۲۲،‏ ۲۳‏)‏ در سخنان روت بار دیگر عمق محبت و وفاداری‌اش دیده می‌شد؛‏ خصوصیاتی که مشخصهٔ شخصیت او بود.‏ سرگذشت زندگی روت ما را بر آن می‌دارد که از خود بپرسیم:‏ ‹آیا خانواده‌مان را ارج می‌نهیم و با دل و جان از عزیزانمان حمایت می‌کنیم و همواره به آنان یاری می‌رسانیم؟‏› یَهُوَه هیچ گاه چنین عشق و وفاداری‌ای را از نظر دور نمی‌دارد.‏

سرگذشت زندگی روت و نَعُومی به ما یادآور می‌شود که برای خانوادهٔ خود ارزش قائل شویم

۹.‏ از سرگذشت زندگی روت و نَعُومی چه امری را در مورد خانواده می‌توان آموخت؟‏

۹ آیا روت و نَعُومی خانواده‌ای محسوب می‌شدند؟‏ برخی بر این تصوّرند که یک خانواده باید از شوهر،‏ زن،‏ پسر،‏ دختر،‏ پدربزرگ و مادربزرگ و غیره تشکیل شده باشد تا بتوان آن را یک خانوادهٔ «واقعی» خواند.‏ اما سرگذشت زندگی روت و نَعُومی به ما یادآور می‌شود که حتی اگر در بین دو نفر گرمی،‏ صمیمیت و محبت وجود داشته باشد،‏ آنان خانواده‌ای را تشکیل می‌دهند.‏ حال آیا شما برای خانوادهٔ کوچک خود ارزش قائلید؟‏ عیسی به پیروانش خاطر نشان کرد که جماعت مسیحی می‌تواند برای همهٔ مسیحیان،‏ حتی آنانی که خانواده‌ای ندارند،‏ همچون خانواده‌ای گرم و صمیمی باشد.‏—‏مرق ۱۰:‏۲۹،‏ ۳۰‏.‏

روت و نَعُومی به هم یاری می‌رساندند و به یکدیگر دلگرمی می‌دادند

‏‹او از ولی‌های ماست›‏

۱۰.‏ از چه طریقی نَعُومی می‌خواست به روت یاری رساند؟‏

۱۰ روت از ماه آوریل،‏ زمان برداشت جو تا ماه ژوئن،‏ زمان برداشت گندم همچنان در کشتزارهای بُوعَز به خوشه‌چینی مشغول بود.‏ هفته‌ها یکی از پس از دیگری می‌گذشت و نَعُومی بی‌شک در این فکر بود که برای عروس عزیزش چه می‌تواند بکند.‏ نَعُومی در مُوآب به روت گفته بود که نمی‌تواند برای او همسری بیابد.‏ (‏روت ۱:‏۱۱-‏۱۳‏)‏ اما اکنون از دریچهٔ دیگری به این امر می‌نگریست.‏ به این منظور نزد روت آمد و به او گفت:‏ «باید برایت شوهری پیدا کنم تا تو بتوانی خانه و خانواده‌ای برای خودت داشته باشی.‏» (‏روت ۳:‏۱‏،‏ مژده برای عصر جدید‏)‏ در آن زمان رسم بر آن بود که پدر و مادر برای فرزندانشان همسری می‌یافتند.‏ نَعُومی که روت را مثل دخترش دوست می‌داشت،‏ می‌خواست برای او شوهری بیابد که روت در ‹خانه و خانوادهٔ› او،‏ آسایش و امنیت داشته باشد.‏ اما نَعُومی چه می‌توانست بکند؟‏

۱۱،‏ ۱۲.‏ الف)‏ زمانی که نَعُومی،‏ بُوعَز را ‹ولی› خواند به کدام تدارکی که خدا از روی محبتش در شریعت دیده بود،‏ اشاره کرد؟‏ ب)‏ روت چه دیدی به پند مادرشوهرش داشت؟‏

۱۱ زمانی که روت برای اولین بار نام بُوعَز را برد،‏ نَعُومی گفت:‏ «این شخص،‏ خویش ما و از ولی‌های ماست.‏» (‏روت ۲:‏۲۰‏)‏ گفتهٔ نَعُومی به چه مفهوم بود؟‏ در شریعت خدا به اسرائیلیان،‏ برای خانواده‌هایی که به علّت فقر و تنگدستی یا فقدان مرگ عزیزی با شرایط سخت و ناگوار روبرو بودند،‏ تدارکاتی دیده شده بود.‏ اگر زنی بیوه می‌شد و از همسر متوفیٰ‌اش فرزندی نداشت،‏ زندگی‌اش در خطر تباهی قرار می‌گرفت و نامی از همسرش باقی نمی‌ماند؛‏ به عبارت دیگر نسل او منقرض می‌شد.‏ اما قانون خدا به برادرشوهرِ زن اجازه می‌داد که با این بیوه‌زن ازدواج کند و به این شکل فرزندی متولّد شود تا نام متوفیٰ حفظ و از اموال او نگهداری شود.‏ *‏—‏تث ۲۵:‏۵-‏۷‏.‏

۱۲ نَعُومی به روت گفت که می‌خواهد برای او ترتیب چنین ازدواجی را بدهد.‏ تصوّر کنید که روت از شنیدن این گفتهٔ مادرشوهرش غرق تعجب شد.‏ شریعت اسرائیلیان برای روت تازگی داشت و او با بسیاری از رسوم آن هنوز آشنایی نداشت.‏ اما روت برای نَعُومی احترام بسیار قائل بود و به هر گفتهٔ او دقیقاً توجه می‌کرد.‏ پندی که نَعُومی به او داد شاید خجالت‌آور یا ناخوشانید و حتی تحقیرآمیز به نظر می‌رسید.‏ اما روت با آن موافقت کرد.‏ او با ملایمت گفت:‏ «هر چه به من گفتی،‏ خواهم کرد.‏»—‏روت ۳:‏۵‏.‏

۱۳.‏ چه درس‌هایی می‌توان از روت در خصوص پذیرفتن پند از بزرگ‌ترها گرفت؟‏ (‏ایّوب ۱۲:‏۱۲ نیز ملاحظه شود.‏)‏

۱۳ گاهی برای جوانان آسان نیست که پند بزرگ‌ترها و افراد پرتجربه را بپذیرند.‏ ممکن است تصوّر کنند که آنان مشکلات و سختی‌هایشان را به درستی درک نمی‌کنند.‏ رفتار متواضعانه روت به ما یادآور می‌شود که پذیرفتن حکمت و تجارب بزرگ‌ترها که به ما عشق می‌ورزند و به فکر ما هستند،‏ با برکات بسیاری همراه است.‏ ‏(‏مزمور ۷۱:‏۱۷،‏ ۱۸ خوانده شود.‏‏)‏ اما نَعُومی به روت چه پندی داد؟‏ آیا روت واقعاً با پذیرفتن این پند برکت یافت؟‏

روت در خرمنگاه

۱۴.‏ خرمنگاه چه بود و کشاورزان از آن چگونه استفاده می‌کردند؟‏

۱۴ در همان شب روت راهی خرمنگاه شد؛‏ مکانی صاف و مسطح که شمار بسیاری از کشاورزان به آنجا می‌آمدند و غلات خود را می‌کوبیدند و آن را باد می‌دادند.‏ این محل معمولاً بر دامنه یا سر تپه‌هایی که عصرها باد در آنجا شدیدتر می‌وزید،‏ واقع بود.‏ کارگران برای جدا کردن دانه از کاه و پوست،‏ با استفاده از چنگک،‏ غلّه را در هوا باد می‌دادند.‏ بدین شکل باد کاه راکه سبک‌تر بود به هوا می‌برد و دانه که سنگین‌تر بود به زمین می‌افتاد.‏

۱۵،‏ ۱۶.‏ الف)‏ شب هنگام،‏ پس از این که بُوعَز به کار خود پایان داد چه اتفاقاتی در خرمنگاه افتاد؟‏ ب)‏ بُوعَز چگونه متوجه شد که روت در پایین پاهایش دراز کشیده است؟‏

۱۵ شب در راه بود و روت در انتظار زمانی بود که کارگران به کارشان پایان دهند.‏ بُوعَز بر فعالیت کارگران که مشغول باد دادن غلات بودند،‏ نظارت داشت.‏ پشته‌ای از محصول در آنجا انباشته شده بود.‏ او شامش را با اشتهای تمام خورد و در کنار پشتهٔ محصول دراز کشید.‏ از قرار معلوم این کار در آن زمان متداول بود.‏ احتمالاً صاحب زمین به این شکل محصول گرانبهایش را از دست دزدان و غارتگران حفظ می‌کرد.‏ روت دید که بُوعَز در آنجا خوابیده است.‏ حال زمان آن بود که پند نَعُومی را به کار گیرد.‏

۱۶ روت پاورچین پاورچین حرکت می‌کرد و دلش می‌تپید.‏ بُوعَز در خواب عمیقی بود.‏ روت درست مطابق با هر آنچه که نَعُومی به او گفته بود عمل کرد؛‏ به سوی بُوعَز رفت،‏ روی‌انداز را از روی پاهای او کنار زد و در پایین پاهای بُوعَز دراز کشید.‏ سپس انتظار کشید.‏ یقیناً گذشت زمان برایش بسیار طولانی بود.‏ عاقبت در نیمه‌های شب بُوعَز حرکتی کرد.‏ هوا سرد بود.‏ او خود را جمع کرد و احتمالاً می‌خواست که روی‌انداز را دوباره بر روی پاهایش بکشد.‏ اما متوجه شد که کسی در آنجاست.‏ در کتاب مقدّس در این مورد می‌خوانیم:‏ ‹اینک زنی نزد پای‌هایش خوابیده بود.‏›—‏روت ۳:‏۸‏.‏

۱۷.‏ کسانی که به طور ضمنی اظهار می‌دارند که رفتار روت ناشایست و غیراخلاقی بود کدام دو جنبه را نادیده می‌گیرند؟‏

۱۷ بُوعَز از روت پرسید:‏ «تو کیستی؟‏» روت احتمالاً با صدایی لرزان گفت:‏ «من کنیز تو،‏ روت هستم،‏ پس دامن خود را بر کنیز خویش بگستران زیرا که تو ولی هستی.‏» (‏روت ۳:‏۹‏)‏ برخی از مفسّران به طور ضمنی اظهار داشته‌اند که کردار و گفتار روت ناشایست و غیراخلاقی بود،‏ اما آنان دو جنبه را نادیده می‌گیرند.‏ اول این که روت مطابق با رسوم آن زمان عمل کرد که بسیاری از آنان امروزه برای ما ناشناخته است.‏ پس نادرست خواهد بود اگر رفتار او را با معیارهای غیراخلاقی و ناشایست روزگارمان مقایسه کنیم.‏ دوم این که برخورد بُوعَز به روشنی نشان می‌داد که رفتار روت پاک و عفیف و درخور ستایش بود.‏

نیّت روت از این که به دیدار بُوعَز رفت،‏ پاک و عاری از خودخواهی بود

۱۸.‏ بُوعَز برای آرامش بخشیدن به روت چه گفت و به کدام دو جنبهٔ محبت و وفاداری روت اشاره کرد؟‏

۱۸ صدای ملایم و گرم بُوعَز بی‌شک به روت آرامش و دلگرمی بخشید.‏ او گفت:‏ ‹ای دختر من!‏ از جانب یَهُوَه مبارک باش!‏ زیرا که در آخر بیشتر احسان نمودی از اوّل،‏ چونکه در عقب جوانان،‏ چه فقیر و چه غنی،‏ نرفتی.‏› (‏روت ۳:‏۱۰‏)‏ منظور از عبارت «اوّل» آن بود که روت در ابتدا به نَعُومی محبت و وفاداری‌اش را نشان داد و او را در راه بازگشت به اسرائیل همراهی کرد و از او مراقبت نمود.‏ اما عبارت «آخر» به محبت و وفاداری‌ای اشاره می‌کرد که اکنون قصد انجام آن را داشت.‏ بُوعَز پی برده بود که زن جوانی همچون روت می‌تواند به راحتی در میان مردانی بس جوان‌تر همسری ثروتمند یا مستمند بیابد.‏ اما روت می‌خواست نه تنها به نَعُومی محبت کند،‏ بلکه نام شوهر متوفای نَعُومی را نیز در سرزمینش زنده نگاه دارد.‏ پس می‌توان به راحتی دید که چرا بُوعَز این چنین تحت تأثیر ازخودگذشتگی روت قرار گرفت.‏

۱۹،‏ ۲۰.‏ الف)‏ چرا بُوعَز با روت بلافاصله ازدواج نکرد؟‏ ب)‏ بُوعَز از چه طریقی توجه و محبتش را به روت نشان داد و آبروی او را حفظ کرد؟‏

۱۹ بُوعَز در ادامه گفت:‏ «حال ای دختر من،‏ مترس!‏ هر آنچه به من گفتی برایت خواهم کرد،‏ زیرا که تمام شهرِ قوم من تو را زن نیکو می‌دانند.‏» (‏روت ۳:‏۱۱‏)‏ بُوعَز از این که می‌توانست با روت ازدواج کند شاد و خرسند بود.‏ احتمالاً از پیشنهاد روت برای این که ولی او شود،‏ متعجب نگردید.‏ بُوعَز مردی درستکار بود و نمی‌خواست تنها مطابق با خواست خود عمل کند.‏ او به روت گفت که ولی دیگری است که نسبتِ نزدیک‌تری به شوهر متوفای نَعُومی دارد.‏ پس به دیدن این مرد می‌رود و در ابتدا به او فرصت می‌دهد که روت را به همسری برگزیند.‏

روت با نشان دادن محبت به دیگران و احترام گذاشتن به آنان،‏ از شهرت و آوازهٔ خوبی برخوردار شد

۲۰ بُوعَز به روت گفت که تا سحرگاه در همان جا بخوابد و سپس بدون این که توجه دیگران را جلب کند از آنجا برود.‏ او می‌خواست آبروی روت و خود را حفظ کند،‏ زیرا مردم می‌توانستند به اشتباه نتیجه‌گیری کنند که آنان با یکدیگر رابطه‌ای غیراخلاقی داشته‌اند.‏ روت بار دیگر در کنار پاهای او دراز کشید،‏ اما این بار احتمالاً خیالش آسوده‌تر بود چون بُوعَز به خواستش با مهربانی ترتیب اثر داده بود.‏ سپس در حالی که هوا هنوز تاریک بود،‏ روت برخاست.‏ بُوعَز چادر او را با جوی فراوانی پر کرد و روت راهی بیت‌لَحَم شد.‏—‏روت ۳:‏۱۳-‏۱۵ خوانده شود.‏

۲۱.‏ چه امری سبب شد که روت در میان مردم به ‹زنی نیکو› معروف شود و ما چگونه می‌توانیم او را سرمشق قرار دهیم؟‏

۲۱ بُوعَز به روت گفته بود که در میان مردم به ‹زنی نیکو› معروف است؛‏ یقیناً روت با فکر کردن به این گفتهٔ او شاد و خرسند شد.‏ بی‌شک شهرت او به این دلیل بود که می‌خواست با میل و رغبت با یَهُوَه آشنا شود و او را خدمت کند.‏ او به نَعُومی و قومش توجه و محبت فراوانی نشان داد و آماده بود که آداب و رسومی را که برای او ناآشنا بود،‏ بپذیرد.‏ با سرمشق قرار دادن ایمان روت،‏ ما هم می‌توانیم به دیگران و به آداب و رسوم آنان احترامی عمیق بگذاریم.‏ اگر چنین کنیم،‏ ما نیز می‌توانیم شهرت و آوازهٔ خوب در میان مردم داشته باشیم.‏

خانه‌ای امن و پرآسایش برای روت

۲۲،‏ ۲۳.‏ الف)‏ مفهوم این که بُوعَز به روت هدیه‌ای ارزانی داشت چه بود؟‏ (‏به پاورقی مراجعه کنید.‏)‏ ب)‏ نَعُومی روت را به چه کاری تشویق کرد؟‏

۲۲ زمانی که روت به خانه بازگشت،‏ نَعُومی به او گفت:‏ «ای دختر من،‏ بر تو چه گذشت؟‏» احتمالاً هوا هنوز تاریک بود و به این دلیل نَعُومی چنین سؤالی از روت کرد.‏ او همچنین می‌خواست بداند که آیا روت هنوز بیوه‌ایست مجرّد یا این که به نامزدی بُوعَز درآمده است.‏ روت فوراً هر آنچه که بین او و بُوعَز اتفاق افتاده بود،‏ برای مادرشوهرش تعریف کرد.‏ همچنین مقدار جویی را که هدیهٔ سخاوتمندانهٔ بُوعَز به نَعُومی بود،‏ به او تقدیم کرد.‏ *‏—‏روت ۳:‏۱۶،‏ ۱۷‏.‏

۲۳ نَعُومی از روی حکمت،‏ روت را تشویق کرد که آن روز را در خانه بماند و به کشتزارها برای خوشه‌چینی نرود.‏ او به روت چنین اطمینانی داد:‏ «ای دخترم آرام بنشین تا بدانی که این امر چگونه خواهد شد،‏ زیرا که آن مرد تا این کار را امروز تمام نکند،‏ آرام نخواهد گرفت.‏»—‏روت ۳:‏۱۸‏.‏

۲۴،‏ ۲۵.‏ الف)‏ بُوعَز چگونه نشان داد که مردی درستکار و ازخودگذشته است؟‏ ب)‏ روت به چه طرقی برکت یافت؟‏

۲۴ این نظر نَعُومی کاملاً درست بود.‏ بُوعَز به سوی دروازهٔ شهر رفت؛‏ مشایخ معمولاً در آنجا جمع می‌شدند.‏ او منتظر ماند تا مردی را ببیند که از بستگان نزدیک‌تر نَعُومی بود و از آنجا می‌گذشت.‏ بُوعَز در مقابل شاهدانی به این مرد پیشنهاد کرد که به عنوان ولی با روت ازدواج کند.‏ اما آن مرد پیشنهاد بُوعَز را رد کرد و ادعا نمود که با این کار تمام میراث خود را تباه و نابود خواهد کرد.‏ سپس بُوعَز در مقابل شاهدان در دروازهٔ شهر اظهار داشت که او به عنوان ولی،‏ زمین اَلیمَلِک،‏ شوهر متوفای نَعُومی را می‌خرد و با روت،‏ عروس اَلیمَلِک که شوهرش مَحْلُون را از دست داده بود،‏ ازدواج می‌کند.‏ بُوعَز امیدوار بود که با انجام این کار «نام متوفیٰ را بر میراثش» حفظ کند.‏ (‏روت ۴:‏۱-‏۱۰‏)‏ به راستی که بُوعَز مردی درستکار و ازخودگذشته بود.‏

۲۵ بُوعَز با روت ازدواج کرد.‏ کتاب مقدّس در مورد آنان می‌گوید:‏ «خداوند روت را برکت داد و او حامله گردید و پسری به دنیا آورد.‏» زنان شهر بیت‌لَحَم برای نَعُومی آرزوی برکت کردند و روت را که از هفت پسر برای نَعُومی بهتر بود تمجید نمودند.‏ بعدها پسر روت یکی از اجداد داود پادشاه شد.‏ (‏روت ۴:‏۱۱-‏۲۲‏،‏ مژده برای عصر جدید‏)‏ داود نیز یکی از اجداد عیسی مسیح گشت.‏—‏مت ۱:‏۱‏.‏ *

یَهُوَه این افتخار را نصیب روت ساخت که یکی از اجداد مسیح شود

۲۶.‏ سرگذشت زندگی روت و نَعُومی چه امری را به ما یادآور می‌شود؟‏

۲۶ به راستی که روت و نَعُومی برکت یافته بودند؛‏ نَعُومی در تربیت کردن پسر روت که همچون فرزندش بود،‏ به او یاری رساند.‏ شرح‌حال زندگی این دو زن به وضوح به ما یادآور می‌شود که یَهُوَه خدا به آنانی که با فروتنی برای تأمین مایحتاج زندگی نزدیکان خود زحمت می‌کشند و با وفاداری در کنار قومش او را خدمت می‌کنند،‏ توجه دارد.‏ او هیچ گاه وفاداری خادمانش را بی‌پاداش نخواهد گذاشت؛‏ خادمانی همچون بُوعَز،‏ نَعُومی و روت.‏

^ بند 7 نَعُومی پی برد که «احسان» یا لطف و محبت یَهُوَه تنها به زندگان محدود نمی‌شود،‏ بلکه شامل حال مردگان نیز می‌شود.‏ نَعُومی شوهر و دو پسرش را از دست داده بود.‏ روت نیز شوهرش را از دست داده بود.‏ یقیناً فقدان عزیزانشان برای آنان باری سنگین بود.‏ پس هر لطف و بزرگواری‌ای که در حق این دو زن می‌شد مثل این می‌بود که در حق عزیزان ازدست‌رفته‌شان شده است؛‏ کسانی که مسلّماً می‌خواستند که از همسرانشان به خوبی مراقبت شود.‏

^ بند 11 حق ازدواج با چنین بیوه‌زنی در ابتدا به یکی از برادران شخص متوفیٰ،‏ سپس به یکی از بستگان نزدیکش داده می‌شد؛‏ کسی که حق وراثت داشت.‏—‏اعد ۲۷:‏۵-‏۱۱‏.‏

^ بند 22 بُوعَز شش «کیل» یا پیمانهٔ جو را که وزنی نامشخص داشت،‏ به روت داد.‏ شاید این امر به این مفهوم بود که پس از شش روز کار مستمر،‏ روز سَبَّت یا «استراحت» فرا می‌رسید.‏ روت نیز به عنوان بیوه‌زن روزهایی را به سختی کار کرده بود و به زودی زمان «استراحت» او فرا می‌رسید؛‏ به عبارت دیگر او می‌توانست در خانه‌ای امن و پر آسایش به سر برد و شوهری داشته باشد که به نیازهایش رسیدگی کند.‏ از طرف دیگر ممکن است مفهوم شش «کیل» جو،‏ شش بیل جو باشد که روت می‌توانست به راحتی حمل کند.‏

^ بند 25 روت یکی از پنج زنی است که کتاب مقدّس در شجره‌نامهٔ عیسی از آن‌ها نام برده است.‏ یکی از زنان دیگر راحاب،‏ مادر بُوعَز است.‏ (‏مت ۱:‏۳،‏ ۵،‏ ۶،‏ ۱۶‏)‏ او نیز همانند روت اسرائیلی نبود.‏