مراجعه به متن

سفری بی‌نظیر در رودخانهٔ مرونی

سفری بی‌نظیر در رودخانهٔ مرونی

 مردمی از قوم‌ها،‏ زبان‌ها و ملت‌های مختلف،‏ به دور از هیاهوی شهر،‏ در جنگل‌های استوایی آمازون واقع در آمریکای جنوبی زندگی می‌کنند.‏ در ژوئن ۲۰۱۷،‏ سیزده نفر از شاهدان یَهُوَه سفری را در رودخانهٔ مرونی و شاخه‌های شرقی آن واقع در گویان فرانسه در پیش گرفتند.‏ اما هدف از این سفر چه بود؟‏ آنان می‌خواستند پیام امیدبخش کتاب مقدّس را به مردمی که در امتداد آن رودخانه زندگی می‌کردند برسانند.‏

آماده شدن برای سفر

 یک ماه پیش از آغاز این سفر ۱۲ روزه،‏ تمام مسافران برای برنامه‌ریزی آن جلسه‌ای تشکیل دادند.‏ وینزلی تعریف می‌کند:‏ «ما در آن جلسه،‏ در مورد آن منطقه و تاریخش چیزهایی یاد گرفتیم.‏ همچنین به این موضوع پرداختیم که چگونه خود را برای سفر آماده کنیم.‏» به هر مسافر یک جعبهٔ ضدّ آب داده شد که در آن نَنویی برای خواب و پشه‌بند بود.‏ این سفر شامل دو پرواز و ساعت‌ها قایقرانی با بَلَم چوبی بود.‏

کلود و لیزت

 مسافران نسبت به این سفر چه احساسی داشتند؟‏ کلود و لیزت که در دوران بازنشستگی خود به سر می‌برند،‏ این فرصت را غنیمت شمردند.‏ کلود می‌گوید:‏ «من خیلی ذوق کرده بودم ولی کمی می‌ترسیدم.‏ شنیده بودم که جریان آب رودخانه خیلی شدید و خطرناک است.‏» لیزت هم نگرانی‌های خودش را داشت؛‏ او می‌گوید:‏ «با خودم فکر می‌کردم که چطور می‌توانم به زبان‌های بومی آن منطقه صحبت کنم.‏»‏

 مسافری به نام میکایل نیز احساس مشابهی داشت.‏ او می‌گوید:‏ «ما در مورد قبیلهٔ وایانا چیزی نمی‌دانستیم.‏ پس در اینترنت تحقیق کردم تا بتوانم چند کلمه برای احوال‌پرسی به زبانشان یاد بگیرم.‏»‏

 شرلی که با شوهرش جوهان سفر می‌کرد،‏ لیستی از زبان‌های بومی آن مناطق را تهیه کرد.‏ او می‌گوید:‏ «قبل از سفر،‏ ما از jw.org ویدیوهایی را به اکثر آن زبان‌ها دانلود کردیم و کتابی برای یادگیری زبان وایانایی خریدیم.‏»‏

بازدید از بومیان آمریکایی

 روز سه‌شنبه ۴ ژوئیه،‏ مسافران در شهر «سن لوران دو مرونی» سوار هواپیما شدند و به سوی ماریپاسئولا،‏ شهری کوچک در دل گویان فرانسه پرواز کردند.‏

 در طی چهار روز،‏ آن گروه سوار بر بَلَم‌های موتوری‌شان به اهالی روستاهای قسمت شمالی رودخانهٔ مرونی موعظه کردند.‏ یکی از آن مسافران می‌گوید:‏ «متوجه شدیم که بومیان آن منطقه علاقهٔ زیادی به موضوعات کتاب مقدّس دارند.‏ سؤالات بسیاری می‌پرسیدند و حتی بعضی‌ها از ما خواستند که با آنان کتاب مقدّس را مطالعه کنیم.‏»‏

 جوهان و شرلی در یک روستا با زوجی ملاقات کردند که دختر خاله‌شان اخیراً خودکشی کرده بود.‏ جوهان می‌گوید:‏ «ما به آنان ویدیوی یک بومی آمریکایی آفریدگار خود را می‌یابد را از برنامه‌های تلویزیونی شاهدان یَهُوَه نشان دادیم.‏ آن زوج از دیدن این ویدیو خیلی تحت‌تأثیر قرار گرفتند و آدرس ایمیل خود را به ما دادند تا با هم در تماس بمانیم.‏»‏

 دورترین جایی که شاهدان از آن دیدن کردند،‏ روستایی در بالای رودخانه به نام آنته‌کوم پاتا بود.‏ رئیس قبیله،‏ به آن شاهدان که خسته از سفر بودند،‏ اجازه داد تا نَنوهای خود را در وسط روستا برپا کنند.‏ آنان همچنین مانند محلّی‌ها خود را داخل رودخانه شستند.‏

 سپس این گروه به مسیر خود به سمت روستای توئنکه ادامه دادند.‏ اهالی آنجا در حال عزاداری برای یکی از عزیزانشان بودند.‏ اریک که در برنامه‌ریزی این سفر سهم داشت،‏ می‌گوید:‏ «رئیس قبیله به ما اجازه داد تا در آن روستا راحت بگردیم و به عزاداران تسلّی بدهیم.‏ او و خانواده‌اش از ما برای خواندن آیاتی از کتاب مقدّس به زبان وایانایی تشکر کردند.‏ ما همین‌طور ویدیوهایی در مورد امید رستاخیز به آنان نشان دادیم.‏»‏

حرکت به سوی مناطق دورافتاده‌تر

 مرحلهٔ بعدی سفر یک پرواز نیم‌ساعته از ماریپاسئولا به سمت شهری کوچک به نام گراند-‏سانتی بود.‏ مسافران دو روز به اهالی آنجا موعظه کردند و بعد،‏ عازم سفر دیگری شدند.‏ این بار پنج ساعت و نیم در رودخانهٔ مرونی به سمت روستای آپاتو قایق‌رانی کردند.‏

رودخانهٔ مرونی و جنگل‌های استوایی آمازون در بین ماریپاسئولا و گراند-‏سانتی

 یک روز قبل از پایان سفرشان،‏ آن گروه برای موعظه به روستاهای جنگلی مارونی رفتند.‏ قبیلهٔ مارونی از نسل برده‌های آفریقایی هستند که طی دوران استعمار کشور همجوار یعنی سورینام،‏ به آمریکای جنوبی آورده شدند.‏ این شاهدان یَهُوَه همه را برای حضور در یک جلسه در داخل چادر بزرگی که مخصوصاً برای این مناسبت برپا شده بود دعوت کردند.‏ کلود می‌گوید:‏ «وقتی دیدیم گروه بزرگی از مردم آمدند،‏ دلمان از شادی لبریز شد.‏ ما آنان را صبح همان روز دعوت کرده بودیم!‏» کارِستِن که برای اولین بار در چنین سفری شرکت کرده بود،‏ یک سخنرانی به زبان آکانی با عنوان «آیا زندگی فقط همین است؟‏» ارائه داد.‏ نود و یک علاقه‌مند از روستاهای مختلف در این جلسه حضور داشتند.‏

‏«حاضریم باز هم به این سفر برویم!‏»‏

 سرانجام،‏ آن گروه به شهر «سن لوران دو مرونی» بازگشتند.‏ آنان از شدّت علاقهٔ مردم به پیام کتاب مقدّس،‏ نشریات مسیحی و ویدیوهای شاهدان یَهُوَه در شگفت بودند.‏

 لیزت می‌گوید:‏ «احساسم را از این سفر نمی‌توانم به زبان بیاورم.‏ واقعاً شادی‌ام وصف‌ناپذیر است.‏» سیندی هم می‌گوید:‏ «اگر چنین فرصتی باز هم برایم پیش بیاید،‏ از دستش نمی‌دهم.‏ باید طعم این نوع شادی را بچشید تا بتوانید آن را درک کنید.‏»‏

 این سفر باعث شد که آن برادران و خواهران بخواهند دوباره به آنجا برگردند.‏ میکایل می‌گوید:‏ «ما همگی حاضریم باز هم به این سفر برویم!‏» اکنون وینزلی برای موعظه به «سن لوران دو مرونی» فرستاده شده است.‏ کلود و لیزت نیز که بیشتر از ۶۰ سال دارند تصمیم گرفتند به آپاتو نقل مکان کنند.‏